اهمیت تشکل ها و نهادهای مردمی در این برهه

+0 به یه ن

برخی صاحبنظران در مورد فروپاشی اجتماعی در ایران هشدار می دهند. راستش من تحولاتی را که در جامعه اتفاق می افته به مقدمه فروپاشی اجتماعی شبیه نمی بینم. اتفاقا برعکس فکر می کنم جامعه ایران رشد کرده و پوستین قدیمی خود را از تن می کنه تا ردایی نو و برازنده بر تن کنه.
با این حال من متخصص این امور نیستم و شاید اشتباه کنم. اما از یک نکته کمابیش مطمئنم: هرچه در جامعه ما شبکه ها و تشکل های مدرن و پیشرو قوی تر باشند امکان فروپاشی اجتماعی و خطرناک شدن توده ها پایین تر می آید.
در آرامش نسبی ای که الان هست( به نظر بسیاری، آرامشی قبل از طوفان) کاری که امثال ما باید بکنیم تقویت نهادهای و انجمن های مدرن و پیشروست. دو نهادی که من سعی خواهم کرد در ماه های آینده نیروی خودم را برای تقویتشان به کار گیرم عبارتند از انجمن فیزیک ایران و بنیاد کودک.
اولی علمی است و دومی نیکوکارانه. البته چون بنیادکودک از دانش آموزان و دانشجویان برجسته نیازمند حمایت می کنه در دراز مدت آن هم به علم خدمت می کنه.
در روزهای آینده بیشتر در مورد بنیاد کودک خواهم نوشت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چه باید کرد؟

+0 به یه ن

یک تحول اساسی در حکمرانی کشور لازم هست. چرا؟! این همه فساد و اختلاس و این همه بی عدالتی و این همه فقر و این همه حیف و میل در اموال عمومی و این درجه ازتخریب محیط زیست در یک حکمرانی کمابیش کارآمد نباید رخ بده!
پس تحول لازمه. اما چهره های مشهور اپوزیسیون خارج از کشور و اعوان و انصارشان از عهده چنین تحولی عاجزند. اگر قرار بود آبی از آنها گرم بشه تا الان شده بود. فعلا هم که افتاده به جان هم. دست کم طرفدارانشان افتاده اند به جان هم! فکری نو، دیدگاهی نو و چهره هایی نو و ابتکار عمل لازم هست.
فکر نو و ایده ی نو ودیدگاه نو را از کجا بیاوریم؟ نظر من این هست که بنگریم در ایران چه سیستم هایی (ولو در ابعاد کوچک یک تشکل صنفی یا یک موسسه خیریه یا یک کارخانه یا کارگاه با سابقه بیش از سه چهار رهه) خوب کار کرده اند، ببینیم در منطقه ما چه سیستم هایی نسبتا خوب کار کرده اند، ببینیم در غرب چی خوب کرده، ببینیم در شرق چی خوب کار کرده. اینها را تلفیق کنیم وجوه مشترکشان را بیابیم و بعدش یک سیستمی که به درد حال و روز امروز کشور ما می خورد استخراج کنیم.
بخش بزرگی از این کار را آکادمیسین ها و متخصصان حکمرانی باید بکنند. شاید هم طرحی حاضر و آماده داشته باشند. از افرادی در سطح سواد علی کریمی و مسیح علی نژاد و .... نمی شه انتظار داشت که بتوانند چنین استخراجی انجام دهند. ولی ملت ۸۵ میلیونی ما حتما کسانی دارد که چنین مطالعاتی در سطح بالا انجام داده باشند.
بعدش هم هنرمندان و نویسنده ها باید این متاع را به صورتی دربیاورند که برای عموم قابل عرضه باشه. در درجه بعدی سلبریتی ها آنها را در سطح وسیع ترویج می کنند.
ما که هیچ کدام از این طیف ها نیستیم چه کنیم؟ به نظر من در ماه های آینده ما باید سعی کنیم نهادهای مدنی موجود را تقویت کنیم. تقویت نهادهای مدنی از طرفی باعث قوام دموکراسی در آینده خواهد شد. از طرف دیگر، احتمال توده ای شدن و خطرناک و خشونت بار شدن اعتراضات را می گیره.
دست آخر هم اگر این نهادها تقویت بشوند کسانی که در مورد نهاد های موفق ایرانی تحقیق می کنند تا فرمول موفقیت حکمرانی استخراج کنند سوژه های بهتر و بیشتری خواهند داشت و فرمولشان دقیق تر خواهد شد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هما

+0 به یه ن

هفته پیش من در مورد هما می خواندم تاوقتی با بچه ها به تخت جمشید می رویم برایشان تعریف کنم. سالها بود که در مورد هما نخوانده بودیم و نشنیده بودیم. حتی گاه آن را با سیمرغ که پرنده ای افسانه ای است عوضی می گرفتیم. امروز صبح پا شدم دیدم همه دارند از هما حرف می زنند. ماشالله ملت در-همه-چیز-متخصص یک شبه کارشناس هما شده اند.🙂
دیده شدن هما در ارتفاعات البرز مبارک باشد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سخنرانی در مورد زبان ترکی آذربایجانی به مناسبت روز جهانی زبان مادری

+0 به یه ن

چهارشنبه این هفته روز جهانی زبان مادری است. به این مناسبت فیلم سخنرانی خودم به زبان ترکی را  با عنوان ذرات شگفت انگیز نوترینوها که در پاییز در فضای مجازی ارائه دادم به اشتراک می گذارم:

نسخه فارسی همین سخنرانی در لینک زیرین موجود است:

اگر عمری باشد در سال آینده بازهم از این برنامه ها خواهیم داشت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نمونه های ترجمه متن علمی به زبان ترکی

+0 به یه ن

جمله ای  فارسی از طرحی که من قرار بود داوری کنم (یک گزاره متعارف علمی در فیزیک انرژی های بالا و کیهانشناسی):

«مشاهدات کیهانی در چند دهه اخیر نشان می دهد که تقریبا ۲۵ درصد از مولفه های کیهانی  را سیال تاریک ناشناخته ای به نام ماده تاریک تشکیل داده است.»
ترجمه شبکه سهندی:
«مشاهدات کیهانی چند دهه اخیرده نشان وریر کی  تقریبا ۲۵ درصد از مولفه های کیهانی نی، سیال تاریک ناشناخته ای به نام ماده تاریک تشکیل وریب دی
ترجمه من:
«بو نچچه سون ده کی مشاهده لر، بیزه گوستریر کی کیهانی مولفه لرین تقریبا یوزده ایرمی بشی بیر تانینمامیش سیال  دان-  «ماده تاریک»  آدینا (یا «قراننیخ ماده» آدینا)-  تشکیل تاپیب
«کی» را قرمز کردم چون از نظر دستور زبان ترکی غلط هست. خودم غلط خودم را گرفتم.
ترجمه دکتر عزیزی (استاد دانشگاه تهران که دکترایش را در آنکارا تحت راهنمایی یک دکتر علی اف از باکو گرفته اند):
«
سون دهه لر کیهان دان گلن گورونتولر کیهانن وارلیغنن یوزده ایرمی بشینین گارانلخ ماده آدیندا بیر بیلینمین آخشگاندان تشکیل تاپتغنی گوستریر»
آخشگان یعنی سیال. از «آخماق» می آید.
گورونتولر=مشاهده ها
به جای «دهه» می شد گفت «اون ایللر»  اما چون در ایران  دهه متداول تر هست این جور ترجمه کردیم. طوری ترجمه کردیم هر ترک زبان ایرانی متوجه شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خانلار خانی، بَیلربَیی

+0 به یه ن

این حکایت را بابام برام تعریف کرده. یک شعر زیبا هم وسطش بوده که بابام هم فراموش کرده بود. اگر کسی شعرش را می دونه لطفا بنویسه. اگر هم قریحه شاعری دارید لطفا شعری با مضمونی که خواهم گفت بنویسید تا این حکایت کامل بشه. حیف هست که به فراموشی سپرده بشه!


روزی روزگاری یکی از خان ها مهمانی مفصلی داده بود. رسم بود که خان ها با پیشکارشان در مهمانی ها حاضر شوند. هرچه پیشکار ادیب تر و خوش زبان تر بود به اعتبار خان افزوده می شد. پیشکار  یکی از این خان ها که بسی خوش ذوق بود موقع شام متوجه می شه که چند دانه برنج روی ریش بلند مشکی  اربابش افتاده. برای این که خان را متوجه کنه شعری می گه با این مطلع
«خانلار خانی بیگلربیگی
بیر نقیل دئییم 
قولاغاس سن منی
....»
قصه منظومش این بود که چهار کوهنورد سفید پوش دارند از کوهی از جنس شبق بالا می روند اما راهشان را گم کرده اند. تو که خان مهربان و راهگشایی هستی کمکشان کن که به غاری که مقصدشان هست برسند. به این ترتیب،  خان می فهمه منظور پیشکار اینه که چند دانه برنج بر ریشش هست و آنها را بر می داره.
خان دیگری که کنارش نشسته بود از  ذوق و ادب پیشکار خوشش می آید و به بهانه رفتن به دستشویی پیشکارش را- که مرد ساده و کم سواد و نخراشیده ای بود- صدامی کنه. رسم این بود که پیشکار می بایست آفتابه برای خان پر کنه. خان به او می گه شنیدی که پیشکار خان روستای همسایه  چه قدر خوش ذوق و ادیبه!  از او یادبگیر! شعرش را برات می خوانم حفظش کن و تو هم در مهمانی ها  این طوری به من تذکر بده که برنج افتاده. یک کم از او خوش ذوقی یاد بگیر.»
دفعه بعد که مهمانی می روند خان برای این که پیشکارش را امتحان کنه چند دانه برنج روی ریشش می اندازه. پیشکار می بینه اما هرچه سعی می کنه شعر یادش نمی آید و دست آخر می گه «خان! مبال دا کی سققالیندا!»

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

الگوی مفید برای آینده!

+0 به یه ن

هرچند مطالعه گذشته تا حدودی چراغ راه آینده است اما به نظرم در حال حاضر  تحلیلگران کشور ما  در کنکاش در گذشته- به خصوص در تحلیل وقایع منتهی به انقلاب ۵۷- راه به افراط می روند. یعنی آن قدر تاکید بر تحلیل آن گذشته انجام می شه که از حال و آینده غافل می شویم. 

از گذشته الگویی برای آینده نمی توانیم دربیاوریم. مردم امروز -اعم بر پیر و جوان با مردم سال ۵۷ فرق دارند. نکته فقط این نیست که نسل هایی نو به عرصه آمده اند. ۸۰ ساله های امروز که ۳۵ ساله های آن روز هستند هم دنیایی متفاوت دارند. جهان بینی ای متفاوت با ۳۵ سال پیش خود دارند. هم دنیای ایدئولوژی ها عوض شده و دنیای تکنولوژی هم دنیای علم و دنبال آن دنیای انتظارات.
درنتیجه این همه تحلیل گذشته خیلی راه به جایی نمی بره. حتی شخصیت مصدق ( با وجود خصوصیاتی نظیر مدرن بودن، التزام به حقوق بشر، درس حقوق خواندن،  سالم و به دور از فساد بودن، شجاعت، عطوفت و مهربانی، دستگیری از ضعفا و.... در بالاترین حد) هم پتانسیل آن را نداره که اکثریت مردم ایران را جذب خود کنه و الگویی برای آینده بده. سایر دولتمردان گذشته ایرانی- با هزار ویک ایرادی که داشتند- که دیگه به طریق اولی نمی توانند.
به نظرمن برای این که ببینیم   مدیریت کلان کشور در آینده باید چه طور باشه باید ببینیم همین الان در سطح کوچک چه سیستم هایی  در همین کشور خودمان کار می کنه. همان ها را مطالعه کنیم و الگو برداری کنیم و بعد بیاندیشیم که اگر در سطح کلان بخواهیم از آن الگو برداری کنیم نیاز به چه تغییراتی هستیم.
نمونه هایی از سیستم هایی که در همین کشور خودمان کار می کنند را در زیر نام می برم. باید دید اینها چه خصوصیات مثبتی نسبت به مشابه های ناکارآمد خود دارند که کارکرد و کارآیی مقبول تری دارند.
۱) انجمن فیزیک ایران و انجمن ریاضی ایران. باید با سایر انجمن ها و تشکل ها ی علمی که ناکارآمد هستند مقایسه شود. 
۲) کارخانجات و کارگاه های خانوادگی که حدود صد سال هست کار می کنند. در تبریز از این نمونه ها نسبتا زیاد داریم.
۳)  فروشگاه های زنجیره ای دریانی ها و سایر تشکل های صنفی که از یک روستا برخاسته اند و در تهران موفق و منسجم عمل می کنند.
۴) برخی از  مهمانسراهای بومگردی موفق یا جشنواره های روستایی که اقتصاد محلی را رونق بخشیده.
۵)  برخی از کاسبی های اینرنتی.
۶) برخی انجمن انجمن های ادبی نظیر مثنوی خوانی ها که به طور مرتب و بدون وقفه دهه ها برقرارند و بین نسل های مختلف پل زده اند.
و و وو و و 
به نظرم هرکدام از اینها درس های مفیدتری برای آینده ایران دارند  و آموزنده ترند تا دعوا بر سر «خدمت و خیانت روشنفکران» که بحث روز هست!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کارگاه فیزیک انرژی های بالا

+0 به یه ن

با سلام و عرض احترام

در انتهای مدرسه انرژی  های بالا -که در آبان ماه توسط پژوهشکده فیزیک برگزار شد- شرکت کنندگان درخواست داشتند که کارگاهی به منظور آشنایی با نرم افزار های تحلیل داده و نیز توابع توزیع پارتونی  توسط سخنرانان این مدرسه، آقای دکتر حامدعبدالمالکی و آقای دکتر سعید انصاری فرد، برگزار گردد. به این منظور در تاریخ ۱۰-۱۱ اسفندماه (پنجشنبه و جمعه) کارگاهی با عنوان «کارگاه فیزیک انرژی های بالا» برگزار خواهد شد. برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام مراجعه کنید به

https://physics.ipm.ac.ir/conferences/iwhep/index.jsp

مهلت ثبت نام تا اول اسفند ماه است.

با احترام

یاسمن فرزان

ریاست پژوهشکده فیزیک

پی نوشت محیط زیستی:

۱- این کارگاه- همانند مدرسه انرژی های بالا که در آبان ماه برگزار شد- دوستدار محیط زیست خواهد بود. خواهشمندیم با نیروهای اجرایی پژوهشکده در راه این هدف همکاری نمایید تا حتی الامکان، میزان آلایندگی محیط زیست کم باشد.

۲- به منظور جمع آوری باطری های مستعمل، محفظه ای در طبقه همکف ساختمان فرمانیه تعبیه گشته است. شرکت کننده ها می توانند باطری های مستعمل خود و یا اطرافیان خود را  از خانه و محل کار با خود همراه آورند و در این محفظه قرار دهند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روانشناسان و تفاوت فرهنگی

+0 به یه ن

مینجیق:

از قرار معلوم در «خارجه» هر ایرانی که به روانشناس غیرایرانی مراجعه می کنه و مشکلش را می گه جناب روانشناس هیچ نمی فهمه که دردش چیه!
تفاوت های فرهنگی مانع از آن می شه که ارتباط لازم برقرار بشه. اما روانشناس محترم خود را زیاد از تک و تا نمی اندازه.
وقتی می بینه از خاورمیانه است نسخه اش را از قبل پیچیده:
Post-traumatic disorder!
یک عالمه هموطن ما را سرکیسه می کنه و تیغ می زنه اما تشخیصش به هیچ دردی نمی خوره!
ببینید! دکتر هلاکویی خیلی باهوشه. معمولا نکات را روی هوا می زنه. ولی من دقت کردم وقتی آذربایجانی ها زنگ می زنند و سئوال می کنند خیلی بیشتر طول می کشه که مسئله را متوجه بشه. همین تفاوت کوچک فرهنگی بین ترک و فارس در ایران تشخیصش را یک کم اشکال دار می کنه. یک روانشناس آمریکایی از کجا می خواد مسایل ایرانی ها را بفهمه با اون همه تفاوت فرهنگی؟!

اسما:
ز تجربه شخصیم در زمینه تراپیست یا روانشناس رفتن اگر بخوام بگم٬ من سالهای زیادی در ایران پیش روانشناس میرفتم و خب چندین روانشناس عوض کردم تا بالاخره با یکی تونستم اندکی ارتباط بگیرم. اون هم در نهایت به دلیل همین بدفهمی ها قطعش کردم و چندین سال بعدش به طور اتفاقی با روانپزشکی آشنا شدم که برای گرفتن درمان بهش مراجعه کردم. و چندین سال بعدش رو فقط داروی روانپزشکی گرفتم و دیگه پیش هیچ مشاوری نرفتم.
وقتل یک سال پیش به امریکا اومدم٫ به سبب سابقه افسردگی ای که داشتم و تشدیدش در اثر مهاجر٫ ابتدا به ساکن به روانپزشک مراجعه کردم و بعد هم جلسات مشاوره رو شروع کردم. اینا رو ذکر کردم که زمینه در ذهن دوستان باشه. این بین یه مشاوره انلاین هم از ایران گرفتم که به همون یک جلسه ختم شد بس که زننده بود.
اولین نکته ای که تقریبا تو همه مراجعه های رواشناسیم در ایران بهش برخوردم٫ تشخیص و اسم گذاری در اولین جلسات مراجعه است. روانشناس ها خیلی علاقه دارن این تشخیص سریعشون رو خیلی زود به مراجع منتقل کنند. اتفاقی که بعدش میفته٫ اینه که از لحظه ای که این تشخیص رو شما گذاشته میشه٫ دیگه درمانگر شما رو میندازه داخل یه قالب و به عنوان یه ابژه باهاتون برخورد میکنه. در مقام مقایسه اگر بخوام بگم٫ تو امریکا این تشخیص و در قالب انداختن اینقدر سریع رخ نمیده و به صورت تابلو و بلند بلند به مراجع منتقل نمیشه.
نکته ازاردهنده این کار اینه که کافیه شما به هر دلیلی مقداری دانش پایه ای روان شناسی داشته باشید٫ وقتی درمانگر این کارو میکنه تقریبا متوجه میشی کجای قالب کدوم نظریه تو رو انداخته و خب این حس خوب و جالبی برای من به عنوان مراجع نبوده هیچ وقت. و مثل خیلی متخصص های دیگه در ایران٫ حق اظهار نظر هم نداری چون احتمالا مطالعات و دانشی که داری به درد خودت میخوره و تو متخصص نیستی.
در حالیکه در امریکا وقتی با پزشک یا درمانگرت صحبت میکنی و نظرت رو به واسطه دانش اندک یا غیر اندک ت مطرح میکنی٫ حتما ازش استقبال میشه. و در ادامه مسیر سعی میکنن تو رو به نحوی در این مسیر درگیر کنن که این احساس ابژگی از بین بره.
یه نکته جالب دیگه ای که نمیدونم چقدر میتونم بسطش بدم٫ اینه که در مورد دو مشاوری که در امریکا داشتم یادداشت برداری مدام تو جلسه رو ازشون ندیدم. چیزی که تو ایران با یه ژستی انجام میشه که حس اتاق بازجویی رو به ادم میده.
در مورد فهم فرهنگی٫ من هیچ موقع احساس نمیکردم میتونم به طور کامل خودم رو در اتاق مشاوره عرضه کنم. همیشه یه فاصله قابل توجهی احساس میکردم. در حالیکه در امریکا به جز محدودیت های زبانی٫ مشکلی برای ابراز ابعاد فرهنگیم نداشتم. مشاور هر جا که نمیدونه حتما سوال میکنه تا فضا براش روشن تر بشه و به طور واضحی تلاش میکنه که به فضای روانی تو نزدیک بشه.
احساسی که به شخصه دارم اینه که حداقة در تجربیات من در ایران٫ روانشناسها دانش روانشناسی رو با ذات و ماهیت غربی ش یاد گرفتن اما فلسفه پشت اون دانش و فرهنگ و تاریخ پشتش رو خیلی باهاش آشنا نشدن. اینه که با روانشناسی به مثابه ساینس برخورد میکنن. در حالیکه اون نظریات و قالب ها ساحت معرفتی پشتشون داره از تاریخ و فرهنگ دیگری میاد که آموختنش برای درمانگرها واجبه.
مقداری فلسفه و تاریخ علم٫ معرفت شناسی (منظورم اپیستمولوژی است) برای درمانگر بهتری شدن احتمالا ضروری باشه.
یه تکمله هم بزنم در باب اینکه چرا تراپی رفتن به زبان انگلیسی مفتونه در مواقعی راهگشا باشه. من معمولا به دلیل روحیه ای که دارم٫ در بیان احساسات و درگیری های درونی خیلی به سراغ بسط دان و استفاده از ادبیات و عرفان و اینها مهشم. چیزی که به مرور در جلسات مشاوره انگلیسی متوجه شدم این بود که به سبب تسلط نداشتن بر انگلیسی و اشنا نبودن با اصطلاحات٫ موقع بیان گره های ذهنی و درونی به سراغ سرراست ترین لغت و شیوه بیان میگشتم. توصیف خودم این بود که سعی میکردم اون احساس پایه ای رو به صورت لخت و بودن شاخ و برگ ببینم. این مساله به مرور حتی به روند درمانم هم کمک کرد.
*همه اینها فقط و فقط تجربیات و نظرات شخصیه و بیشتر از این اعتباری نداره.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مغولستان کشور بدون اعدام

+0 به یه ن


صحبت از مغولستان شد. بد نیست یادآوری کنیم که مغولستان هم حدود بیست سال هست که به کشورهایی پیوسته که مجازات اعدام ندارند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل