ادامه بحث گشت ارشاد

+0 به یه ن

دوست   عزیز!

اگر شما از چیزی مثل  آرایش خوشتان نمی آد دلیل نمی شه که اگر کسی خوشش می آد و استفاده می کنه از شما آدم پایین تری هست و اشکال وایرادی داره. من هم از ریواس خوشم نمی آد اما فکر نمی کنم نسبت به دوستانم که عاشق ریواس هستند برتری دارم. هرگز هم   به خودم اجازه نمی دهم که «ریواس دوستی» این دوستانم را تحلیل روانشناسی کنم و به فلان و بهمان عقده روانشناسی ربط دهم. این گونه تحلیل های شبه روانشناسانه را مسخره می دانم. 

دوست داشتن آرایش یک سلیقه شخصی است.  آرایش نکردن را دلیل برتری خود ندانیم. 

همان طوری که ریواس خوردن یا نخوردن دلیل بر برتری کسی نیست.


زمان دانشجویی در اتوبوس زنی دختری را به خاطر آرایش کردن شدیدا توبیخ کرده بود و بی آرایش بودن دوستم را که در صندلی بغلی نشسته بود بر سر او کوفته بود. طفلک دوستم اون قدر معذب شده بود که بهانه ای برای اون همه توهین و تحقیر به آن دختر بیگناه شده بود.


امیدوارم رزومه علمی  همه ما اون قدر قوی شود که برای افتخار کردن دیگه نیازی به برتری فروشی شبه روشنفکری به علت آرایش نکردن نداشته باشد و برای اثبات انتکچوال بودن خود به دستاوردهای علمی و ادبی وهنری خود ارجاع دهیم نه مثل دختران   کم مطالعه اما پرمدعای  سال ۵۷ به آرایش نکردن خود.  منظورم دختران جوانی است که یک نصفه جزوه چپی می خواندند وچون زنان  دور وبرشان  همان یک نصفه جزوه را هم  نخوانده بودند،  خیال می کردند خیلی سطح  مطالعه بالا دارند.  بعد هم آرایش نکردن خود را بر سر سایر زنان می کوبیدند. نتیجه منورالفکری نصفه نیمه آن زنان  همین شد که شد!



--رویارویی مردم با مردم سر مسئله حجاب؟


در دهه هفتاد در اتوبوس ها و مهمانی ها ی خانوادگی رویارویی مردم با مردم سر مسئله حجاب زیاد اتفاق می افتاد. طرفداران و مخالفان با هم جدل می کردند اما هر دو از زبان خود استفاده می کردند و بس.  اون موقع زنان معمولی (نه زنان برخوردار از رانت خشونت و مصونیت از پیگرد قانونی) که به خاطر نگرش خود به دختران بدحجاب گیر می دادند کم نبودند. در هر اتوبوسی دو سه نفری پیدا می شد. اما اون دوره گذشته . بعید هست الان در هر اتوبوس دو سه نفر با اون طرز فکر وجود داشته باشد. جامعه و مردم سر این موضوع به تعادل و تفاهمی رسیده اند. 

آن چه این روزها  داریم رویارویی مردم با مردم سر مسئله حجاب نیست. رویارویی اقلیتی بسیار کوچک هست که همه گونه از طرف حکومت حمایت می شود تا سبک زندگی مورد نظر خود را به بقیه تحمیل کند. سلاحشان هم برعکس زنان اتوبوس سوار در دهه ۷۰ تنها زبانشان نیست. با حمایت نهاد های حکومتی خود را مجاز می دانند که به هر نوع خشونت از گازگرفتن و پنجول کشیدن تا اسید پاشی و تفنگ ساچمه ای وبا ماشین زیر گرفتن .... دست بزنند

لینک

به برخی اظهارات امام جمعه اصفهان توجه بفرمایید:

آبان ۱۳۹۹:

امام جمعه اصفهان: فضای جامعه را برای افرادی که کشف حجاب می‌کنند، ناامن کنید


اینها فقط در حد حرف باقی نمی ماند. در سال ۹۳ سه مورد اسید پاشی در اصفهان به زنان زیبارو به بهانه بدحجابی صورت گرفت اما تا به امروز دستگیر نشده اند. (هرچند من گمان می کنم همین زیبارویی جرمشان بود والا حجابشان هم نامتعارف نبوده است. حتی بعد از اسیدپاشی هم زیبا ماندند.) هفته پیش سر همین درگیری های حجاب، فردی را بعد از یک روز به جرم بیرون راندن یکی از بی آر تی، دستگیر کرده اند و رسانه های حکومتی در مورد خشونتی که به او شده قلمفرسایی می کنند. البته این وری ها هم می گویند که زن طرفدار حجاب  دختری را گاز گرفته که اگر صحیح باشد خشونتی بالاتر از هل دادن هست. من صحنه گاز گرفتن را ندیدم و قضاوتی هم نمی کنم. اما قدر مسلم این هست که اسیدپاشی جرمی بسیار سنگین تر از هل دادن در بی آر تی است.

 نیروی انتظامی نباید بذارد اسید پاشان راست راست در خیابان ها بچرخند. همه جای شهر هم که دوربین هست.  برای

پلیس شناسایی و دستگیری این افراد کاری نداشته. وقتی بعد از این همه سال اسید پاشان اصفهان دستگیر نمی شوند و از سوی دیگر این گونه اظهارات را از امام جمعه اصفهان می شنویم  حس می کنیم این گونه خشونت ورزان دارند حمایت می شوند. 

مسئله رویارویی مردم با مردم نیست. مردم کسانی هستند که در برابر قانون یکسانند. وقتی اقلیتی در برابر قانون پاسخگو نیستند و مجاز به آزار دادن بقیه بدون ترس از پیگرد قانونی شدند این اقلیت دیگر جزو مردم حساب نمی شوند. 

اگر دعوا از جنس دعوای  دخترخاله ها سر مسئله حجاب در مهمانی های روز جمعه مادربزرگ بود می شد گفت که کوتاه بیایید که روابط خانوادگی ارزش بیشتر از اینها دارد. اما قضیه خیلی پیچیده تر هست. یارو  دارد صریحا می گوید جامعه را ناامن کنید.


پی نوشت: البته خوشبختانه اون کسی که به بهانه حجاب دختران را در اورمیه زیر گرفت بلافاصله دستگیر شد. ضمن تشکر از پلیس اورمیه خواهان دستگیری و محاکمه و مجازات هر چه سریع تر اسیدپاشان اصفهان و مجرمان دیگر از این دست هستیم.وقتی دستگیر نمی شوند پیام به امثال اون اسیدپاشان منتقل می شود که مصونیت از پیگرد قانونی دارند و مجازند هر بلایی خواستند بر سر زنان جامعه بیاورند.


-----

در فیلم گشت ارشاد در شهرک غرب وقتی مادران جلوی ون وایستاده بودند و فریاد می زدند که دخترم مریضه، مردها ی رهگذر  این سو داشتند سر کرایه دربست چانه می زدند.


حالا برخی مردها واغیرتا سر می دهند که چه طور همجنسانشان بی تفاوت ایستاده اند


راستش من هیچ تعجب نمی کنم. این همه سال ما از مذکران در خیابان ها مزاحمت و آزار دیدیم اما از مردان نه تنها حمایتی ندیدیم بلکه تیغ ملامت هم بر کشیدند که لابد تقصیر از خودتان بوده. 

اگر حمایتی دیده ایم از جانب زنان دیگر بوده. دست کم من حمایتی از مردان ندیده ام. از جانب زنان دیگر البته زیاد حمایت دیده ام. به خصوص در تهران زیاد از زنان تهرانی در این گونه مسایل حمایت دیده ام. از این جهات زنان تهرانی قابل تحسین هستند. وقتی می بینند دختری در خیابان مورد آزار مردان قرار می گیرد به حمایت او می شتابند. درود بر شیرزنان تهران!



پی نوشت: در روزهای اخیر برخی از مردها از زنان در مخالفت با گشت ارشاد حمایت می کنند. این برای من چیز جدیدی هست. قبل از این هر چه از مردها دیده بودیم یا توجیه سرکوب های زنان توسط گشت ارشاد و نظایر آن بود یا این که توسری مضاعف بر سر زنان که چرا زیر بار حرف زور می روید! این دسته دوم-که در اقلیت بودند- انتظار داشتند زنان به تنهایی بار مبارزه برای آزادی را به دوش بکشند. دسته اول که اکثریت مردها را تشکیل می دادند انتظار داشتندزنها جلوی گشت ارشاد کوتاه بیایند که آرامش آنها حفظ بشه.

این پدیده که برخی مردها مخالفت زنان را با گشت ارشاد حمایت می کنند و پشت آنها می ایستند برای من جدید و بدیع بود. ببینیم این روند به کجا می رسد.

🍀@minjigh

چند روز پیش قرائتی گفته:

"خواهرم و دخترم،

لباس و آرایش فریبنده شما در خیابان، زخمی را در دل فقرایی که این نوع لباس‏ها را ندارند، به وجود خواهد آورد که با آه خود از شما انتقام خواهند گرفت."


https://www.khabaronline.ir/amp/1654643/



یا د این کاریکاتور  افتادم که چند سال پیش طرفداران حجاب اجباری برای تحقیر زنان بدحجاب کشیده بودند تا به رخ بکشند چادر مشکی از کل لباس های بدحجابان گرانقیمت تر هست و خون به دل فقرا کنند که چه قدر همفکران آنها پولدارند. البته حرف درستی هم هست! در این وضعیت بی پولی و بی ارزی سالیانه مبالغ زیادی صرف واردات پارچه مشکی از خارج می شود و مافیای پارچه هم ثروت افسانه ای به جیب می زنند. حال آن که شلوار جین و ساپورت و… اغلب تولید خاک پاک خودمان هست و تولیدش درداخل کشور هم اشتغال ایجاد می کنه.

آیا تحمیل اونیفورم باعث می شود که فقرا کمتر حسرت بخورند؟


شصت هفتاد سال پیش، با همین تصور در اکثر کشورها اونیفورم در مدارس تحمیل می شد. اما کم کم مطالعات نشان داد که اونیفورم نه تنها باعث راحتی فکر فقرا نمی شود بلکه کاملا برعکس عمل می کند. اولا تهیه همان اونیفورم هم برای  خیلی از خانواده ها به لحاظ اقتصادی سخت هست. ثانیا وقتی همه یکسان لباس می پوشند ذهن افراد روی تفاوت های کوچک حساس می شود و از آن برای خود مسئله می سازند. مثلا فرض کنید همه سرتاپا اونیفورم پوشیده اند اما یکی ساعتی یا دست بندی هم بسته. اون یک دونه برای بقیه مسئله می شود.

وقتی اونیفورم تحمیل می شود، لباس هایی که افراد خارج از مدرسه می پوشند برای همکلاسی ها مسئله می شه. اینها را از روی تجربه زیسته می گم: دانش آموزان در خانه مهمانی (برای تولد و…) می گیرند وهمکلاسی ها را دعوت می کنند. وقتی به اونیفورم عادت کرده اند لباسی که قرار هست اونجا بپوشند خیلی خیلی مسئله می شه و اتفاقا دانش آموزان بی بضاعت تر را شدیدا آزار می ده.


حال آن که اگر از اول اونیفورم نباشد ذهن ها و چشم ها به تفاوت ها عادت می کنند. همه قبول می کنند که افراد مختلف پوشش های متفاوت دارند. برایشان پیدا کردن تفاوت ها دغدغه ذهنی نمی شود.

با این مشاهده، در اغلب کشورها اونیفورم مدرسه رفته رفته کنار گذاشته شد. 


وقتی اونیفورم تحمیل نمی شود اتفاقا فقرا کمتر حسرت بقیه را می خورند. به چندین و چند دلیل. اول این که لزوما ثروتمندان گرانبهاترین لباس ها را نمی پوشند. نمونه مشهورش بیل گیتس هست. در ایران هم خیلی از کارخانه دارها کم بهاتر از لباس های راننده  شخصی شان لباس می پوشند. (که البته ما ایرانی ها ارزان پوشی بیل گیتس را حلوا حلوا می کریم اما ارزان پوشی کارخانه داران هموطن خود را به گداصفتی آنها نسبت می دهیم . این برخورد ما ایرانی ها خود جای تحلیل جدا گانه دارد.) نتیجه این می شود که اگر کسی نتواند لباس گران بخرد خیلی ناراحت نمی شود. چرا که فلان بچه پولدار هم لباس ارزان قیمت می پوشد. 


به علاوه بدون اونیفورم راه ابتکار عمل باز هست. می توان با پارچه و کاموای ارزان هم طرح جالبی زد که از لباس گرانبها هم جالب تر باشد. استعدادهای طراحی شکوفا می شوند.


به حای تحمیل اونیفورم باید با تبعیض و بی عدالتی مبارزه کنند. در مدارس ما اون قدر این یکسان سازی سطحی را جلومی بردند که می گفتند فقط نان وپنیر ساده برای تغذیه تان بیاورید. مدتی حتی به انگوری هم که برخی لای نان و پنیرشان می گذاشتند گیر می دادند که مبادا فقرا حسرت بخورند! با این حال، چیز غریبی نبود وقتی دختر فلان خانم و آقای دکتر با وجود نمره ١٤ در درس شیمی معدل ٢٠ می آورد و شاگرد اول کلاس می شد! یعنی اولیای مدرسه در این حد ریاکاری می کردند!!


اونیفورم برای مدرسه هم چیز مزخرفی است چه برسد برای یک کشور! اینها اگر زورشان برسد می خواهند چادر مشکی را به صورت اونیفورم به همه زنان ایران تحمیل کنند. اگر توجیه شان این هست که برای گل روی فقراست باید بگویم اغلب فقرا توان مالی خرید چادر مشکی ندارند. به علاوه، اگه راست می گن به جای آن جلوی تبعیض ها و امتیاز های ویژه "ژن های خوب" را بگیرند.



🍀@minjigh


یک جنبه دیگه حساس شدن چشم ها و ذهن ها به تفاوت های بسیار کوچک در اثر اونیفورم پوشی اینه:

وقتی همه اونیفورم می پوشند اگه  اونیفورم کسی کهنه باشه فوری توجه جلب می کنه. اگر احیانا یک گوشه کوچک اونیفورم سوراخ شده باشه و رفو شده باشه فوری توجه جلب می کنه. درصورتی که اگر هر کسی لباس دلخواهش را بپوشه و لباس یکی، رفو شده باشه هیچ کس متوجه نمی شه. اگر هم بشه خیال می کنه مد این لباس هست که فلان جاش یک ذره دوختگی اضافی داشته باشه.


شاید این مسایل برای کسانی که در رفاه غرقند مهم نباشه. ولی برای کسانی که به سختی هزینه اونیفورم را تدارک می بینند مهمه.


-------

تاریخچه واقعی کشف حجاب در دوران رضا شاه  با آن چه که به ما گفته اند فرق داره. هم روایت صدا و سیما  غلط هست هم روایت شبکه من وتو.  تا قبل از سفر رضا شاه به ترکیه خود رضا شاه با کشف حجاب مخالف بوده. اون موقع دختر رشدیه (شهناز رشدیه و شوهرش) در این زمینه فعالیت داشتند اما مجبور بودند فعالیت شان را از ماموران حکومت رضا شاه قایم کنند. در مصاحبه های زیر ماجرا شرح داده می شه. من در خیلی مسایل با محمد امینی مخالفم و دیدگاهش را قبول  ندارم اما در زمینه تاریخچه حجاب در اواخر دوره قاجار و سپس در دوران رضا شاه تحقیق جامعی کرده که در فایل های زیر توضیح می ده.    


https://www.youtube.com/watch?v=Mm_PowIMrdw


https://www.youtube.com/watch?v=-8RH2UP3Fvc


https://www.youtube.com/watch?v=-8RH2UP3Fvc

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

برخی اظهار نظر های طرفداران گشت ارشاد

+0 به یه ن

یکی از اظهاراتی که از زبان طرفداران گشت ارشاد بسیار می شنویم این هست که هیچ جای دنیا به اندازه ایران، زنان غیر پوشیده لباس نمی پوشند. هر وقت این را از زبان آنان می شنوم مثل اعلامیه میخکوب می شوم روی دیوار.  من در این سی چهل سالی که خاطره دارم حتی یک بار هم ندیده ام دختران بالای ۱۰-۱۲ سال در خیابان های ایران با تاپ و شلوارک بیایند بیرون. حتی در شهرهای کنار دریا. حتی در شهرک ها هم که همه جوان ها با هم مثل خواهر برادرند با تاپ و شلوارک نمی آیند بیرون. چیزی که در شهرهای غربی بسیار مرسوم هست. شاید در تابستان از هر ده نفر دو نفر  در شهرهای اروپا با این پوشش هستند. چه طور اینها ادعا می کنند که در ج ا زنان غیرپوشیده تر ند. افتادن شال از سر به دوش اونها را غیر پوشیده تر می کند؟ اون قدر هم این را تکرار کرده اند که به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته اند و  نتیجه هم گرفته اند که بنابراین زنان ایرانی نیاز دارند که گشت ارشادی باشد که برسرشان بکوبد ولی در غرب نیازی به آن نیست (البته فعلا!!!)! 

گمان نمی کنم همه اونها که این اظهارات را می کنند از سر دروغگویی است. واقعا باورشان همین هست. من اولین بار از زبان یکی از هم دانشکده ای های چادری در دهه هفتاد این را شنیدم. اون هم دهه هفتادی که شال ها هم بر شانه نمی افتاد و مانتوها هم تا مچ پا بود!این همدانشکده ای ما آدم دروغگویی نبود! باورش را می گفت!

به نظر من اینان از زن ایرانی انتظار دارند که چادری باشد و هرگاه می بینند روسری اش یک کم عقب رفته حس می کنند نظم دنیا به هم خورده. از زنان غربی چنین انتظاری ندارند. انتظارشان از زنان غربی در محیط کشور خودشان همان تاپ و شلوارک هست و همان را به اندازه کافی برای آنها پوشیده می دانند.

-----

طرفداران گشت ارشاد می گویند که حجاب جزو فرهنگ این منطقه هست و از قبل از اسلام هم بوده. این حرف درسته اما گشت ارشاد ابدا جزو فرهنگ این منطقه نبوده و یک بی هنجاری مطلق  در چارچوب فرهنگ این منطقه هست. این که یک مرد غریبه ویا تا حدودی یک زن غریبه، بیاد و به «دختر مردم» و یا به  « زن مردم» سر مسئله ای تا این حد شخصی در خیابان گیر بدهد و بعد هم سوار ون کند و بر خلاف نظر و اجازه آن «مردم» (شوهر یا پدریا برادرش) بردارد ببرد بسیار بسیار خلاف اقتدار سنتی مرد ایرانی هست. خیلی خیلی بیشتر از هر اندیشه فمینیستی اقتدار مردانه او را در هم می شکند. در واقع نیست و نابودش می کند.

 دیروز هم یک فیلم دیگه از اره و تیشه دادن بین یک زن چادری و زنی دیگر در فضای مجازی پخش شد. زن چادری می خواست زنگ بزنه  چُغُلی کنه که فلانی در فلان منطقه بدحجاب دیده شده. زن دیگر هم از او فیلم می گرفت. شوهر زن چادری هم کنارش ایستاده بود. من داشتم اون مرد را نگاه می کردم. شباهتی با مرد سنتی -اون جور که من می شناسم- نداشت. مرد سنتی دور از شان خودش می داند که خود را قاطی «گیس کشی»  زنانه کند. نمی دانم اینها از کجا آمده اند و از کجا افتادن به جان مردم!

نه مدرن هستند نه سنتی!  اگر سنتی بودند تکلیف روشن بود. می شناختیمشان. اینها را من نمی شناسم و درک نمی کنم.

درسته که حجاب از دیرباز در ایران بوده اما زوری نبوده. هر منطقه بنا به شرایط اقلیمی خودشان و فرهنگ و سبک زندگی خودشان حجاب می کردند. در مناطقی که آفتاب تیز داره اصلا بدن به پوشش نیاز داره. جاهایی که باد تند و شنزار داره سربنده برای محافظت مو ها نیاز هست. برای همین هم اگر لباس های سنتی  مناطق مختلف ایران را ببینید می بینید با هم متفاوت هستند.

 تا جایی که من اطلاع دارم تا همین اواخر و تا کودتای سید ضیا هیچ حکومتی به پوشش زنان گیر نداده بود. ابتکار این کار با سید ضیا بود که اولین بار حجاب را اجباری کرد و امثال بانو قمر را هم سر این موضوع اذیت کرد. 

سیدضیا نورچشمی انگلیسی ها بود.

-----------------

می گن در ایران زنها خیلی بیشتر از زنها در غرب آرایش می کنند. راستش من در صحت این حرف شک دارم. هر شهر اروپایی که رفتم پر بود از مغازه های فروش لوازم آرایش. لابد می فروشند که اختصاص این مغازه بزرگ در جای جای شهر و به خصوص در نبش ها و در میدان های اصلی شهر توجیه اقتصادی دارد. حتی در شهرهای کوچک دانشگاهی آلمان هم لوازم آرایشی فروشی خیلی بیشتر از کتاب فروشی است. در  برخی محلات استکهلم  آرایشگاه تخصصی ناخن حتی  از بقالی بیشتر هست!  (از گرسنگی داشتم می مردم و دنبال بقالی می گشتم . اما به جای آن قدم به قدم آرایشگاه می یافتم!)

منتهی سبک آرایش شان با ایرانی ها فرق دارد. یک جوری آرایش می کنند که رنگش زیاد معلوم نیست.

در ایران بیشتر خط چشم مشکی می کشند که طبعا خیلی توی چشم هست.

مگه نمی گید حجاب جزو فرهنگ این منطقه هست و از قبل اسلام هم بوده. خوب! خط چشم هم جزو فرهنگ این منطقه هست.  خط چشم حتی قدیمی تر هست. شما نقاشی های مصر باستان را ببنید ملاحظه خواهید کرد که همگی خط چشم پررنگ و کلفت کشیده اند. در ادبیات کلاسیک ما هم از سرمه کشیدن و وسمه کشیدن بسیار گفته شده. این هم جزو فرهنگ این منطقه هست.  چرا باید جلویش گرفته بشه؟ مگه به کی آزار می رسانه؟ باور کنید خط چشم زنان در خیابان های ایران هیچ مشکلی برای من و شما ایجاد نمی کنه. اگر دلشان به این خوشه شما چرا از آن ناراحتید؟ این دلخوشی کوچک را هم می خواهید از این زنان بگیرید؟!

یک زمانی آرایش نکردن کیت میدلتون (عروس ملکه انگلیس) را برسر عروسان ایرانی می کوبیدند. شما اون ماه عسلی را که کیت میدلتون رفت را برای عروس ایرانی ترتیب بدهید عروس ایرانی هم خط چشم نمی کشه!!!😉

-------

طرفداران گشت ارشاد به زنان میانسال نظیر من یا مسن تر می گویند «شما نمی فهمید اما گشت ارشاد برای دفاع از حقوق شماست. اگر گشت ارشاد نباشه دخترها در خیابان موها را افشان می کنند دل شوهر شما را می برند و شوهر شما دیگه شما را دوست نخواهد داشت.» واقعا هم ما این چیزها را نمی فهمیم!  شوهری که از موهای افشان دختران تازه بالغ -و یا  حتی اغواگری زنان فتان --بخواد از راه به در بشه و دیگه زنش را نخواد همون بهتر که بره دنبال کارش. تازه خیلی ها شوهری هم ندارند که نگران آن باشند که  پیشی ببردش!

اگه  به خاطر ما -زنان میانسال- هست که این  بودجه سرسام آور را برای گشت ارشاد گذاشته اید و آبروی مملکت را با کارها وخشونت های کریه گشت ارشاد می برید و توریست های خارجی احتمالی را با چهره زشت گشت ارشاد می پرانیدو کشور را از درآمد توریزم محروم می سازید و برای میلیون ها زن ایرانی کابوس می سازید، ما راضی به این همه زحمت نیستیم! اگر باور ندارید نظر سنجی عمومی کنید و ببینید که اکثریت قاطع این گروه های سنی زنان بر همین نظرند.

اما همه ما زنان میانسال و نیز مسن هر وقت در سطح شهر شاهد گریه و زاری قربانیان گشت ارشاد می شویم تا ساعت ها وبلکه روزها به هم می ریزیم. بیچاره کسانی که افسردگی دارند و برای این که حالشان خوب شود به پارک می روند و با این صحنه ها رو به رو می شوند. نظرسنجی کنید تا ببینید چه قدر این صحنه ها برای زنان ایرانی که خودشان هم لزوما تذکر از گشت ارشاد نگرفته اند عذاب آور است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گهواره ای برای مادر

+0 به یه ن

یک فیلمی هست به اسم «گهواره ای برای مادر». فیلم با نشان دادن روزمرگی های  طلبه های زن پوشیده در چادر شروع می شه و بعد از چند دقیقه اول قهرمان چادری فیلم (طلبه زن با بازی الهام حمیدی) را نشان می ده که در قطار با یک دختر جوان به اصطلاح «بدحجاب» نشسته. بعد از چند دقیقه ای که  چشم ها ی بیننده، روی اون چادرها تنظیم شده مواجهه با دختر بدحجاب برای  بیننده شوک آور می شه. به نظرش می رسه اون دختر بدحجاب نظم دنیا را به هم زده.  در صورتی که به طور روزمره در شهرهای ایران  دختران همتیپ او را می بینیم و حس خاصی هم به ما دست نمی ده. نظم دنیا هم از نظرمان به هم نمی ریزه.

 این فیلم را ببینید. نه به خاطر این که فیلم خوبی هست (که به نظر من نیست.) بلکه برای این که دیدگاه اونهایی را که طرفدار گشت ارشاد هستند درک کنیم. 

موضوع اصلی این فیلم آن هست که هرچند این دختر طلبه امکان اعزام به روسیه برای تبلیغ دین دارد از این فرصت که قرار هست به او قدرت و شهرت بدهد چشم پوشی می کند و از مادر بیمارش مراقبت می کند. باز این موضوع، برای افراد معمولی جامعه که طلبه و نظیر آن نیستند کار خیلی عجیبی نیست. ما همگی در دور وبر افراد بسیاری می شناسیم که از پدرومادر یا همسر یا فرزند  بیمارشان نگهداری می کنند. خیلی شان هم افراد بودند که اگر دنبالش می رفتند قدرت و ثروت و این جور چیزها می توانستند کسب کنند. امتیازاتی خیلی بالاتر از اعزام به روسیه که در فیلم یک عالمه روی چشم پوشی از آن به عنوان فداکاری بزرگ یاد می شه! من حتی مورد سراغ داشتم (یکی از آن خواهران خوش اخلاق که مدتی پیش از آنها نوشتم) که سال ها از دختر خاله شوهرش در خانه پرستاری کرده بود. اون هم با کمال خوشرویی.
قهرمان طلبه این فیلم، دایم جلوی مادر بیمارش که صحبت نمی تواند بکند اما هوش و حواسش سرجایش بود آبغوره می گرفت. درست جلوی او با تلفن صحبت می کرد و با برادرش بحث می کرد که من چنان دختر گلی هستم و چنان مقدسم که  برای مادرم فداکاری می  کنم و در راه او، از فرصت درخشان اعزام به روسیه  چشم می پوشم. شعور سازنده فیلم نرسیده بود که شنیدن این حرف ها و دیدن آن گریه ها برای اون مادر بیمار ناتوان از سم هلاهل بدتره! آدم های معمول اجتماع که این همه ادعای تقدس ندارند نه تنها جلوی بیمار آبغوره نمی گیرند بلکه  دایم جلوی بیمار می زنند و می رقصند تا به او روحیه بدهند. 
ظاهرا برای دکترها ذوق کردن همراه بیمار در بیمارستان به هنگام آوردن ناهار بیمارستان سوژه مسخره و تحقیر همراه بیمار هست. در گروه های پزشکان، یک ژانر کامل جوک همراه بیمار دارند که قسمت بزرگی از آن هم این ذوق کردن همراه بیمار را تحقیر می کند. واقعا فکر کردید همان همراه بیماری که خدا-تومن خرج بیمارستان و عمل و دوا و درمان را می دهد ندید-بدید غذای بیمارستان هست که اون نمایش ذوق کردن را همه روزه اجرا می کند؟! معلومه که نه! می خواهد به بیماران این حس را القا کند (ولو به قیمت به جان خریدن نگاه های تحقیر آمیز کادر بیمارستان) که «من اینجا خوشم پس  تو به فکر بهبودی خود باش و نگران من نباش»! چیزی که در فیلم گهواره ای برای مادر ، قهرمان مقدس فیلم دقیقا برعکسش را عمل می کرد!

پی نوشت: معلومه که نویسنده و کارگردان این فیلم مرد بوده اند که اعزام به روسیه برایشان این همه فرصت درخشان به نظر می رسیده! والا برای یک زن چادری سراپا سیاهپوش اعزام به روسیه چه جذابیتی می تواند داشته باشد؟! که برود اونجا نگاه های از بالا به پایین زنان بلوند از-دماغ-فیل-افتاده روس را تحمل کند؟! روسیه غرب نیست که به افراد صرفنظر از پوشش شان احترام و ارزش قایل شوند. در روسیه بر اساس ظاهر افراد قضاوت می کنند. خودشان را هم از ما بالاتر می بینند. بیخود هم می کنند. در خیلی شاخص های اجتماعی فرهنگ عموم مردم ما بهتر از فرهنگ روسیه هست. مثلا تنبیه بدنی کودکان توسط والدین در ایران کمتر هست تا در روسیه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گفت و گویی با نادیا در مورد گشت ارشاد

+0 به یه ن

در پی این نوشته ام با عنوان« اظهارات نماینده رفسنجان در مورد گشت ارشاد»، نادیا نوشت: 



«

با سلام و عرض ادب.
چرا اینقدر در مورد گشت ارشاد سیاه نمایی میکنید؟ من قبول دارم که رفتار گشت ارشاد باید دوستانه باشد و این طرز رفتار را ابداً تایید نمیکنم اما باید یک عامل بازدارنده برای مبارزه با بی حجابی افسار گسیخته ای که بلای جان عفت عمومی است، وجود داشته باشد. وقتی افرادی به رعایت حجاب حداقلی هم رضایت ندارند و تمایل دارند با هر سبک و سیاقی که بعضاً فقط مناسب فضای خانه است در مکان های عمومی ظاهر شوند، باید از یک برخورد اجتماعی حساب ببرند. دقیقاً همانطور که پلیس، رانندگانی که به قوانین راهنمایی و رانندگی قیدی ندارند باید به هر طریقی که شده ملزم به رعایت قانون نماید، چرا که عدم رعایت قانون جان دیگران را به خطر می اندازد. در مورد حجاب، طبعاً افراد میتوانند با هر پوششی در فضای خصوصی خود باشند اما وقتی پای فضای اجتماعی وسط می آید، افراد باید ملزم به رعایت قانون باشند. بی حجابی، آن هم از نوعی که متاسفانه امروزه مرسوم شده، صددرصد عامل فساد است. شما بروید آمار تجاوز و فساد را در در کشورهای مختلف بررسی بفرمایید، قطعاً به این نتیحه خواهید رسید که رعایت حجاب، نقش انکارناپذیری در عفت و پاکدامنی و حتی تداوم و بقای خانواده ها دارد.
در برخی کشورها مثل ژاپن، سیگار کشیدن در فضای عمومی به دلیل سلب حقوق دیگران ممنوع است. به نظر من بی حجابی هم سلب حقوق دیگران است. دقیقاً به همان دلیلی که در شرایط کرونا استفاده از ماسک الزامی است تا سلامت افراد با خطر مواجه نشود، داشتن حجاب هم الزامی است. اکنون که دیگر همه در مورد حجاب احساس آزادی میکنند و فکر میکنم ترسی از گشت ارشاد وجود ندارد که اگر داشت وضعیت حجاب در جامعه اینگونه نبود. بیشتر تجربیاتی که شما ذکر فرمودید فکر میکنم مربوط به گذشته بود. شما حتی گشت ارشاد را به خرید ویلا ربط دادید که البته بی ربط نیست اما فکر میکنم دلیل دویست و چهل و دوم باشد. واقعاً اگر از کسانی که اقدام به خرید ویلا میکنند بپرسید، فکر میکنید چند درصدشان از گشت ارشاد به عنوان دلایل اولیه خود نام می برند.؟! رفتار گشت ارشاد به نظرم طی این سالها بهبود پیدا کرده است. خودتان هم نظاره گر اوضاع حجاب در مملکت هستید، اگر به زور یک روسری ۵ سانتی بر سر میگذارند در عوض با افراط بی اندازه در آرایش، جبران مافات میکنند. یکبار دیگر تاکید میکنم که رفتارهای خشونت آمیز گشت ارشاد( اگر وجود داشته باشد) مورد تایید نیست اما قانون باید اجرا شود.»

پاسخ من:
سلام نادیا جان
فیلم
گریه ها و ناله ها و التماس های مادری که به دنبال ونی که دختر بیمارش را می برد ندیدی؟ندیدی مادر دلسوخته چه طور دنبال ون می دوید. بعدش ادعا می کنند به مادر باید حرمت نهاد. این هست معنای حرمت مادر؟! که جگر گوشه بیمارش رابگیری و او را چنین دنبال ون بدوانی؟!فیلم امروز در فضای مجازی پخش شد.
در پشت کوه قاف هم نبود و در همین شهرک غرب تهران بود که جایی است همردیف ونک و پل طبیعت مورد علاقه حسین جلالی نماینده رفسنجان!
ما سیاه نمایی نمی کنیم. این گشت ارشاد آبروی سیاهی را هم می برد!
ما سیاه نمایی نمی کنیم. دردها را به فارسی می نویسیم که مسئولان بخوانند و تامل کنند اما خارجی ها نفهمند. اما اون فیلم ها را خارجی ها هم خواهند دید و خواهند دید چه سیاهی ها که بر مردم ما نمی گذرد.
اگر نگران سیاه نمایی هستید، با گشت ارشاد مخالفت کنید تا خارجی ها این چهره کریه را از ایران نبینند. با انکار این واقعیات و بستن چشم ها، گشت ارشاد روسپید نمی شود.
می دانم که مخالف خشونت های گشت ارشاد  هست پس جلویش بایست. از تو- به عنوان یک خودی- شاید قبول کنند. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از تاجزاده نجیب تر و مفیدتر و مظلوم تر و بی پناه تر نبود؟

+0 به یه ن

 چندی پیش تاجزاده را دستگیر کردند . عده ای هم در حمایت از او ، کارزار راه انداخته اند. من از تاجزاده بدم نمی آد. حتی می شه گفت یک کوچولو خوشم هم می آد. اما این همه تاکید روی شخص او، باعث می شه که این تصور در میان عموم مردم که اخبار مربوط به زندانیان فقط به گوششان می خوره به وجود بیاد که تنها مسئله تاجزاده هست که ما اینجا داریم. برای همین می خواهم بگم که الان حدود ٢٠٠ هزار زندانی در کشور داریم. طبعا برخی از این ها افراد مجرمی هستند که زندان حقشان هست. اما خیلی شان چنین نیستند. 

برخی شان پیمانکاران محترمی بودند که به اقتضای کارشان چک کشیده اند، اما چون خودشان نتوانسته اند طلب شان را از دولت وصول کنند چک شان را نتوانسته اند پاس کنند. همین طور سلسله وار این نوع مشکلات اقتصادی باعث شده یک عده به دلایل جرایم مالی به زندان بیافتند، حال آن که مال مردم خور نبوده اند. شرایط اقتصادی باعث شده محاسباتشان اشتباه از آب در بیاید و نتوانند قرض هایشان را بپردازند. 
 در صد قابل توجهی از زندانیان، زنان جوان هستند که با ازدواج در سن پایین حق تحصیل و رشد اجتماعی از آنها سلب شده . بعد هم همسر ناتو از آب در آمده و شرایط نابسامانی ایجاد کرده که زن از روی ناآگاهی و یا ناچاری مرتکب جرم شده. مثلا او را وادار به حمل مواد مخدر کرده! یا امضایش را پای چک های بی محل گذاشته. هزار و یک راه برای سو استفاده از این زنان بینوا هست.
 انواع و اقسام فعال سیاسی و مدنی و محیط زیستی هم در زندان ها هستند. همزمان با تاجزاده سه فیلمساز شهیر کشور هم دستگیر شده اند اما هیاهوی تاجزاده اونها را به محاق برد. گفته می شه که به خاطر امضای بیانیه ای با عنوان "تفنگت را زمین بگذار" دستگیر شده اند. من بیانیه را کامل نخوانده ام اما اگر محتوای بیانیه -چنان که از عنوان بر می آید- دعوت به پرهیز از خشونت باشد که می بایست به آنها جایزه هم می دادند.
 یک جامعه شناس به نام سعید مدنی هم در زندان هست که باز نمی دانم چرا! من برخی مقالات او را در مورد معضلات اجتماعی خوانده بودم. واقعا حیف که چنین جامعه شناسی در زندان هست. واقعا به وجود امثال او نیاز هست. فعالان محیط زیستی و نیز فعالان حقوق زن و همچنین فعال حقوق زبان مادری بسیاری هم در زندان هستند . امروز هم که قرار بود در اعتراض به خشک شدن دریاچه در شهرهای مختلف تجمع شود ٣ نفر در تبریز و ٢ نفر در اورمیه را گرفته اند. خیلی خیلی بیشتر از اینها هستند. تاجزاده در میان دستگیر شدگان ، نه نجیب ترین و بی آزارترین هست، نه مفیدترین برای جامعه و نه مظلوم ترین شخص نگاه داشته شده در زندان. اتفاقا زندانی که می کشد در مقابل زندان زندانیان دیگر هتل پنج ستاره هست. اگر می خواهید از زندانیان دفاع کنید موارد بی پناه تر از او فراوانند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دو کارزار جمع امضا خطاب به مسئولان مختلف برای حفظ دریاچه اورمیه

+0 به یه ن

۱) #save_urmia_lake

https://www.karzar.net/49910


۲)  خبر خوش دیگه 


متن مربوط به "هادی ، شاعر کوچک" را در فیس بوک هم گذاشتم. یکی از دوستان فیس بوکی  کفالتش را بر عهده گرفت. خدا عمرش دهد! امیدوارم این دوست عزیز، شیرینی روزی را که هادی به موفقیت های بزرگ برسد، بچشد.



امثال هادی در میان مددجویان بنیاد کودک کم نیستند. با مراجعه به سایت بنیاد کودک و قبول کفالت، می توانیم در شکوفایی استعداد های این مرز و بوم که در زیر خط فقر له می شوند نقشی داشته باشیم. 


Http://www.childf.com


ما که در فرزانگان دانش آموز بودیم هفته ای نمی گذشت که یکی از معلم ها برسرمان نمی کوفت که از شما با استعدادتر در میان فقرا و حاشیه نشین ها بسیارند اما فرصت شکوفایی نداشته اند. کفالت مددجویان بنیاد کودک دقیقا این فرصت را فراهم می سازد. 


برای پیوستن به جمع حامیان بنیاد کودک می توانید به لینک زیر مراجعه کنید و پس از تکمیل فرم مددجوی مورد نظر را انتخاب نمایید.https://www.childf.com/forms/kafil/Default.aspx

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دو خبر خوش

+0 به یه ن

تیم المپیاد ریاضی کشور امسال باز گل کاشته💐💐💐💐


من سالهاست اخبار المپیاد ها را دنبال نمی کنم. اما امسال فرق داره چون که یکی از مدال آوران فرزند برومند دوست عزیز و قدیمی خودم هست. 🥇🥇🥇🥇🥇


🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

خبر خوش دیگه 


متن مربوط به "هادی ، شاعر کوچک" را در فیس بوک هم گذاشتم. یکی از دوستان فیس بوکی  کفالتش را بر عهده گرفت. خدا عمرش دهد! امیدوارم این دوست عزیز، شیرینی روزی را که هادی به موفقیت های بزرگ برسد، بچشد.



امثال هادی در میان مددجویان بنیاد کودک کم نیستند. با مراجعه به سایت بنیاد کودک و قبول کفالت، می توانیم در شکوفایی استعداد های این مرز و بوم که در زیر خط فقر له می شوند نقشی داشته باشیم. 


Http://www.childf.com


ما که در فرزانگان دانش آموز بودیم هفته ای نمی گذشت که یکی از معلم ها برسرمان نمی کوفت که از شما با استعدادتر در میان فقرا و حاشیه نشین ها بسیارند اما فرصت شکوفایی نداشته اند. کفالت مددجویان بنیاد کودک دقیقا این فرصت را فراهم می سازد. 


برای پیوستن به جمع حامیان بنیاد کودک می توانید به لینک زیر مراجعه کنید و پس از تکمیل فرم مددجوی مورد نظر را انتخاب نمایید.https://www.childf.com/forms/kafil/Default.aspx

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بر دریاچه اورمیه چه می گذرد؟- قسمت دوم

+0 به یه ن

...یا روستاییان می توانند در این دنیای  دایم در حال تحول امور خود را  خود بسامان کنند؟


اون آقا ی کشاورز از میاندوآب ابراز تاسف می کرد که با وجود مشکل بی آبی روز به روز به تعداد چاه های غیرمجاز افزوده می شود. گویا موردی را خود دیده بود وسط یک جاده روستایی چاه آب حفر کرده بودند!!! یعنی تا این حد پیش رفته اند که نه تنها در باغ و مزرعه خود بلکه حتی وسط جاده هم چاه می زنند!!!!

اون آقا درددل می کرد که چرا مردم روستا متوجه نمی شوند که برای نفع عمومی که در دراز مدت (یا حتی در کوتاه مدت) خود و فرزندانشان هم بهره مند خواهند شد اندکی از زیاده خواهی دست بکشند. مثال هم می زد که راه روستایی که بناست تراکتور از آن عبور کند بسیار باریک هست و روستاییان نخواسته اند اندکی از زمین خود را بدهند تا راه تعریض شود و آن همه مشکلات نباشد. البته من جواب دادم در شهرهایمان هم همین هست. می روند به شهرداری پول می دهند تا در کوحه باریک بلند مرتبه بسازند و……

تاکید نمودم که شهری ها هم سری سوا ندارند!


شاید تک و توک روستاها یا محلاتی باشند که اون قدر فهم و حس مشارکت داشته باشند که خود امور خود از این دست را بسامان کنند اما مشاهده نشان می دهد که استثنا هستند. یک سری ضوابط برای بسامان کردن باید وضع نمود و به طور قانونمند (و نه سلیقه ای) اعمال کرد.


قدیم ها که سرعت تحولات پایین بود روستایی ها و شهری ها به تدریج آموخته بودند خود امور خود را بسامان کنند. اما الان مدرنیزاسیون چنان سرعت تحولات را سریع کرده که انتظار بیخودی است که مردم خودشان بتوانند این قبیل امور را سر وسامان دهند.

به علاوه کاندیداهای شوراها و مجلس مرتب با وعده های توخالی مردم روستاها را بدعادت می کنند. الکی برای جمع کردن رای به آنها وعده می دهند که از سر کوه قاف آب خواهند آورد پس لزومی ندارد آنها رویه کشت وکار خود را تغییر دهند. همین وعده های توخالی از جمله عواملی است که مانع از آن شده که روستاییان فکر اساسی برای کمتر مصرف کردن آب کنند! مدرنیزاسیون "نیم بند"دست در دست دموکراسی "ربع بند"، مانع از ایجاد فرهنگ همبستگی روستایی برای بسامان کردن اوضاع روستا شده. (وضع شهرهامان حتی بدتر هست.)

#save_urmia_lake

🍀@minjigh



وقتی برخی از مسىولان واقعا احساس مسئولیت می کنند


گاهی پیش می آید که مدیران رده میانی برخی نهادهای دولتی  در استان ها فرد شایسته ای است که واقعا می خواهد کار انجام دهد. در این مواقع -که ندرتا پیش می آید- همکاری ان-جی-او ها تحولات مثبت چشمگیری در مدت کوتاه به بار می آید. نهاد های دولتی حتی اگر پول نقد زیادی نداشته باشند بسیار بسیار بیشتر از ان-جی-او امکانات و تجهیزات دارند. ان جی او هایی که همواره با دست کاملا خالی قدم هایی بر می دارند وقتی از  اندکی از این امکانات بهره مند می شوند معجزه می آفرینند. 

اما ای دریغ که عمر مدیریت چنان مسئولانی در کشور ما کوتاه هست.

تصور کنید اگر شایسته سالاری در اداره کشور برقرار شود. با این امکانات چه ها که نمی توان کرد!


#save_urmia_lake

🍀@minjigh


خشک شدن دریاچه اورمیه:تقصیر  مردم یا تقصیر مسئولان؟


قصدم از پیدا کردن مقصر، یافتن راهی برای جلوگیری از ادامه تقصیر هست.


همان طوری که در نوشته های قبلی ام تشریح شد مردم روستا ها در زیاده روی در مصرف آب کشاورزی سهیم هستند. گاهی اوقات اپوزیسیون مسئله را به استخر باغ های لاکچری مسئولان تقلیل می دهد. البته این قبیل لاکچری ها هم هستند اما فقط بخشی از مشکلند نه همه آن. اگر چاه های باغ های شخصی مسئولان و بستگانشان هم پلمب شود (که حتما باید بشود) و جلوی آب  دزدی آنها برای مراکز کشت و صنعتی که راه انداخته اند بسته شود تنها بخشی از مشکل حل می شود. در نوشته های بالا دیدیم که روستاییان عادی هم دست به حفر چاه غیر مجاز می زنند. همین طور آب رودخانه های منتهی به دریاچه را به سمت مزارع و باغ های خود منحرف می کنند و اصطلاحا آب دزدی می کنند. 

با این حال باز هم ساده سازی است که  اظهار کنیم تقصیر مردم بوده است. مردم داشتند به شیوه آبا و اجدادی کشت و زرع دیمی خود را می کردند و به کم هم قانع بودند. این حکومت بود که با انواع و اقسام مشوق در برهه ای کشاورزان را به سمت بالا بردن سطح زیر کشت سوق داد. باز در فیلم مستند مادرکشی به این موضوع به  طور دقیق می پردازد.


https://m.youtube.com/watch?v=C9xf_PaGE5s


این طور شد که آب مصرفی کشاورزی به طور بی رویه بالا رفت. در کل ایران این اتفاق افتاد و باعث فجایع محیط زیستی در جای جای ایران شد. 


یک تحول بزرگ منفی ومخرب محیط زیستی با مشوق های دولتی و سیاستگذاری های مرتبط در دهه هفتاد و هشتاد اتفاق افتاده. درست کردن آن هم باز مستلزم مشوق های کلان در سطح ملی وسیاستگذاری های کلان حکومتی می طلبد. انتظار بیهوده ای است که با نصیحت و موعظه روستاییان به روش های کمتر مخرب رو بیاورند. 

تک و توک کشاورزان فهمیده نظیر همان آقا که من با او صحبت کردم در حفظ محیطزیست کوشا هستند اما اگر فقط مشوق وجدان و اخلاقیات باشد در اقلیت خواهند بود.

توقع مسخره ای است که چند ان جی او یا فعال محیط زیست با دست خالی و با وجود انواع و اقسام فشارها از پس تغییر دوباره سبک کشاورزی میلیون ها کشاورز برآیند. چنین تغییری امکانات و اختیارات کلان ملی می خواهد که در دست حکومت هست نه در دست مردم یا نهادهای مردم نهاد!

فعالان محیط زیستی می توانند از تجارب خود در اختیار سیاستگذاران بگذارند یا با جلب اعتماد دوباره مردم به اجرای طرح های مفید کمک کنند. یا اطلاع رسانی کنند. می توانند طرح پایلوت در ابعاد کوچک اجرا کنند. کمک هایی از این دست از دستشان بر می آید. 

اما تغییر فرهنگ هزاران روستای ریز و درشت و میلیون ها کشاورز کار چند ان جی او نیست!


#save_urmia_lake


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اظهارات نماینده رفسنجان در مورد گشت ارشاد

+0 به یه ن

«دکتر حسین جلالی دکترای روان شناسی و نماینده رفسنجان در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس :
کجای این ۱۰ سال گذشته ، گشت ارشادی بوده که شما ذکر می کنید. از ایران رهاتر و برهنه تر در دنیا جایی سراغ دارید؟ شما باید سوال کنید ما چه پوششی داریم. یعنی هند، چین و حتی اروپا پوشش دارد. ما نباید پوشش ایرانی داشته باشیم؟
برخوردها با پوشش هیچ فرقی نکرده، قبلا برخوردی نمی کردیم الان هم برخورد نمی کنیم.
شما بروید پل طبیعت و ونک را ببینید. لواسانات را ببینید. شما اصلا در جامعه نیستید. شما در جامعه اصلا پوششی می بینید؟ غربی ها اینجا می آیند و [ و برهنگی علنی عموم دختران ایرانی را می بینند] می گویند فکر می کنیم داریم در اروپا قدم می زنیم. برهنگی جامعه را گرفته است. حالا می پرسید درباره برخورد تند چه نظری دارید؟ شاید یک هزارم هم برخوردی باشد. شما پشت قله قاف، در یک کشور ۸۰ میلیونی یک نفر به یک نفر تذکری داده است. شما آمده اید ۹۹.۹ درصد را رها کردید چسبیدید به یک هزارم مساله؟ شما از سر بیکاری و سیری این حرف ها را می زنید.
khabaronline.ir/news/1650202»


جناب دکترای روانشناسی و نماینده رفسنجان
اولا پل طبیعت+ونک+لواسانات ۹۹.۹ درصد مملکت نیستند. آن پشت قله قافی که می فرمایید هم جزو ایران هست و شما به عنوان نماینده قسم خورده اید که مدافع حقوق مردم آنجا هم باشید و دربرابر آنان نیز پاسخگو باشید (نه فقط در برابر حوزه انتخابیه خود).
ثانیا  ما در ونک و پل طبیعت برهنگی ندیده ایم. لابد چشم بصیرت می خواست که ما نداشتیم. من به ویلاهای لواسانات نرفته ام که بدانم داخلشان چه خبر هست. اینها را از شما باید شنید. اما پیرارسال دوستم با همسرش و دختر دوازده ساله شان در داخل کشور با ماشین خود به  سفری رفتند. متاسفانه همسرش دچار حادثه شد. دوستم در شهر غریب همسرش را به بیمارستان و اتاق عمل برد و چند روز بعد همسر باندپیچی شده اش را در صندلی جلو ماشین نشاند و دخترش  هم در صندلی عقب نشست و خود فرمان را به دست گرفت که در به تهران برگردند. سر راه  برای رفع حاجت و نظایر ایستاده بودند که ماموران به سراغشان آمدند. شما که با وضعیت اروپا هم آشنا یید لابد فکر می کنید مثل پلیس اروپا وقتی شرایط آن خانم و همسر باندپیچی شده شان را دیده اند ماموران  آمده اند که بپرسند اگر کمکی از دست آنها بر می آید انجام دهند. اشتباه می کنید! آمده بودند که به حجاب دختر دوازده ساله دوستم گیر بدهند. کلی هم بد دهنی کرده بودند و اعصاب خردی راه انداخته بودند.
از این ماجرا ها در همین ده سال اخیر زیاد هست. از دهه شصت هم که آرمانشهر خیلی هاست که بهتر است چیزی نگویم. یک نمونه آن که بچه خواهر همسایه ما از ترس تذکر گشت ارشاد آن موقع (که نامی دیگر داشت) سقط شد.
پی نوشت: دوست عزیزی که مسیر روزانه اش علی الاصول باید از میدان ونک می گذشت راه خود را طولانی می کرد که از میدان ونک عبور نکند چون اونجا اغلب بساط ون های گشت ارشاد گسترده هست و این دوست من طاقت نداشت روزانه گریه و زاری و وحشت دختران را از گشت ارشاد ببیند. این هم ماجرای ۵-۶ پیش بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نوشته پارسال من در این روز: گشت ارشاد از عوامل ترغیب مردم به خرید ویلا

+0 به یه ن

مثلا هنوز بر این باورم که 

سرویس خیلی از بیمارستان های دولتی، از سرویس های بیمارستان های خصوصی با زلم زیمبو ی آن چنانی بهتر هست چون به بیمار مثل یک انسان نگاه می کنند نه مثل یک کیف پول! در بیمارستان دولتی به تجهیزات اتاق عمل و امکانات بهداشتی می رسند و در بیمارستان خصوصی به پرده و موکت و لوستری که چشم همراه مریض را می گیرد. من کج خلقی پرستار وظیفه شناس بیمارستان دولتی را سر رعایت نکردن ضوابط بیمارستان هزار بار ترجیح می دهم به قربان صدقه رفتن های تصنعی کارکنان بیمارستان های خصوصی جهت تیغ زدن بیشتر مشتری که درواقع برای سلامت و جان بیمار آن قدر ارزش قایل نیستند که خلقشان را برایش تنگ کنند!)

هنوز هم معتقدم دردسر ویلای شخصی خریدن و باغ شخصی نگاه داشتن، بیشتر از کیفش هست. یک روز باید نگران سمپاشی باشی، یک روز نگران دزدیده شدن وسایل و..... 

دوست دارم و خوشتر دارم که آدم سلامت باشه روی دوپای خودش بره توی دامن طبیعت بی آن که در پی تملک آن باشه. 

این طوری سبکبارتر و سبکبال تر هست. طبیعت خداست و منتی هم نداره! این طوری آزاد هستی تا هر جا که دلت خواست بروی. خودت را در چهاردیواری باغ و ویلایت حبس نمی کنی. بدون اون باغ، آزاد هستی که هر کجا دلت خواست پر بکشی.

اگر بدنت آن قدر سالم نبود که به طبیعت بکر بروی، باز پارک های شهر هستند. اگر مزاحمت گشت ارشاد نبود همه دور هم در پارک شهر خوش می بودیم. لزومی حس نمی شد که افراد باغ شخصی بخرند و احیانا، برای رسیدن به این درجه از تمکن مالی بچاپند! زحمت نگهداری پارک عمومی را شهرداری می کشد. من قرار نیست نگران آفت ها وآبیاری و،،، آن باشم. اما من نوعی وقتی می بینم گشت ارشاد دختر- پسرها را مثل ابر بهاری در پارک به گریه انداخته، اعصابم خرد می شه.

به خدا اگر گشت ارشاد نبود مردم نصف انگیزه شان را برای مال اندوزی از طریق چاپیدن از دست می دادند. در همین پارک های شهر خوش می گذراندند. نه هوس خارج می کردند نه هوس خرید باغ. خیلی جامعه سالم تری می داشتیم. سرمایه ها هم در داخل کشور باقی می ماند و صرف سازندگی می شد. صرف سرمایه گذاری سود ده و با منفعت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل